تاریخ افغانستان حاوی تجارب پرماجرا و عبرتانگیزی از گذشتههای دور و نزدیک برای نسل امروز و فردا و به خصوص رجال سیاسی این خطه به میراث مانده است. این تاریخ مشحون از کشمکشها و گیرودارهای سلطنتی بوده که برهههای ترسناک و مخوفی را به خوانندگان امروز نقل میکند. گاهی اوقات واقعیتهای تاریخی این کشور بیشتر به بهانه و فیکشن میماند تا به تجربههای باورنکردنی زندگی سیاسی یک انسان که مدعی کسوت تخت و تاج سلطنت است.
فرازهای تاریخ این کشور حاکی از افراط گریها، طغیانها و بنیادگراییهایی از نوع نژادی، لسانی، حزبی و مذهبی بودهاند که تا امروز گریبان ملت اندر گیرو آن قرار دارد و خلاصی از آن درین زودیها از محالات محسوب میشود.
گاهی اوقات حس تملک و جنون قدرت تمام مرزها و معیارهای متعارف انسانی را از بین برداشته که از باب نمونه میتوان از قتل عام یک ملت چند میلیونی تا شکنجه و جانورخویی در برابر اعضای فامیل خود حاکم یاد کرد که نابینا کردن برادر توسط برادر برای قبض قدرت، یکی از واقعیتهای تکان دهندهی این ماجرانامه است.
یکی از رهبران بیپروا و سبکسر که آینده یک ملت را بسان بازیچه کودکان در معامله تمسخر گرفته بود حفیظ الله امین بود. امین عاشق جان به کف قدرت بود و برای نیل به قدرت، در ردیف هزاران انسان بیگناه استادش نورمحمد ترکی را که بارها رهبر کبیر خلق قهرمان خوانده بود نیز خفه کرد و دیوانهوار در سدد تعمیم قدرت مطلقه استبدادی بالای یک ملت چندین میلیونی بود که بالاخره این آرمان نامیمونش دامنش را رها نکرد و سر در کفنش نمود. اتخاذ سیاستهای امینی اما در تاریخ معاصر افغانستان بارها، قبل و بعد از وی تکرار شده و خواهند شد.
در کیش سیاسی حفیظ الله امین بهانهتراشی، بیپروایی، دسیسه، جبر، فشار و ایجاد تضییقات ممکنه بر علیه تودهها و به ویژه رقبای سیاسی یک امر ممکن و عادی بود. با وجود که وی با شعارهای دموکراتیک همواره در دفاع از خلق قهرمان و وطندوست افغانستان دم میزد، برای ملت پشیزی هم بها نمیداد و در تبانی با حلقه مهلکه جناح خلقِ حزب دموکراتیک افغانستان و با شعارهای کارگری و وطندوستی برای استثمار و استحمار مردم از طرق ممکن کمر بسته بود.
این تجربه سیاسی بار دیگر، نوتر و مدرنتر از گذشته در اندام تیم انتخاباتی تحول و تداوم به ملاحظه میرسد.
یکی از طراحان این تیم و حلقه جناب استاد خلیلی معاون رییس جمهور است که خودش بارها اظهار داشته که من خودم این تیم را تشکیل دادهام و به هر نحوی که شود به ارگ میرسانم. محور اصلی جناب داکتر غنی است. موصوف نیز با کرکتر یک دندگی و سرتمبگی که دارد سیمای حق بجانبش در عملیات تقلب و تزویر به جهانیان افشا شد و شوربختانه همان شهرتی که ایشان از تفکر داشت با تقلب خدشه دار گردید. از سویی هم جناب استاد خلیلی، آقای مارشال دوستم را مدیون احسانش میداند که نفر خودش یعنی آقای قانونپوه سرور دانش را از آدرس قوم بزرگ هزاره در ردیف بعد از ازبیکها علم کرده است. تیم تداوم، با راهبرد سیاسی جناح خلق به میدان عرض اندام کرده است.
تفاوتها از شعار تا عمل، به باد قمار گرفتن آینده سیاسی کشور، تضریب اعتماد ملی به صفر و ده ها مورد دیگر از مشخصات عینی این تیم در برابر ملت است که با محک انتقادی میتوان اذعان کرد که تیم نامتجانس تداوم، احیای مجدد جناح خلق و آنهم تحت زعامت حفیظ الله امین است. تیم تحول و تداوم که از نظر تجانس نیز یک تیم غیرعملی و شکننده شناخته میشود، در انتخابات بیدرنگ و سر از پا نشناخته از هیچ ابزار غیر مشروع از قبیل تقلب، تخلف، تخویف، تهدید، تطمیع و … دریغ نکرد و حتا با اجیر کردن موسسات انتخاباتی (کمیسیونها) در برابر ملت با دست باز و بیپرواگونه وارد عمل شد. کشاندن ملت تا پرتگاه بحران و ایجاد اصطکاکات روانی و جبههسازیهای قومی از آجندای سیاسی تیم تحول و تداوم بود که تمام این بیمسئوولیتیها را مردم عملا احساس کردند و باورهای شان را نسبت به رهبری این تیم و شخصیت هایت طراح پشت صحنه از دست دادند.
مدافعه از تقلب و تزویر و تحریک مردم در دفاع از آرای تقلبی، بازی دیگری این تیم با احساسات مردم و تحمیق تودهها بود که رهبری این تیم بدون در نظر داشت عواقب فاجعهآمیز آن در کنفرانس خبری خود بار ها به آن اشارت داشته و مکررا این جمله را بزبان آورده است که «تمام آرای ما پاک است و ما خود را مکلف به دفاع از آن میدانیم.» سردادن شعارهای دموکراتیک و سخن راندن پیرامون انتخابات و دموکراسی توسط سخنگویان این تیم خود اغفال ملی و خاک زدن به چشم مردم است. سخنگویان این تیم همواره در رسانهها با اکت انسانهای مدرن و دموکرات کومه پرباد کرده و از انتخابات و مردمسالاری روایت میکردند در حالی که بکارگیری تقلب سازمانیافته توسط همین تیم بیانگر آنست که باور به دموکراسی و مردمسالاری را این تیم مدفون ساخته است. خلقیها و در راس حفیظ الله امین نیز چنین بودند و با شعارهای آزادی و دموکراسی ، دفاع از حقوق خلق وطندوست و کارگر، مردم کارگر و محروم را به شکل بسیار قبیح و فجیع شکنجه و بالاخره سر به نیست میکردند.
امروز فرصت ها عوض شده است ورنه بازهم مردم افغانستان در منجلاب دربدری و خاکبسری گیر میماندند. در این انتخابات اگر مردم در قبال سرنوشت شان بیتفاوت میبودند، امروز شاهد رهبری امینها در تاریخ سیاسی کشور بودیم. طراحان تیم ساز باید بداند که حمایت از تقلب و تذویر خیانت بزرگ تاریخ است و این بدنامی تاریخی چهرههای آنها را در زباله دان رسوایی دفن خواهند کرد. خوشبختانه که بیداری مردم نسبت به آیندهی شان قابل تقدیر و ستایش است. اعتراضات مدنی و برحق مردم در کابل و سایر شهرها باعث گردید تا فرصت برای تنقید و توبیخ این تیم میسر گردد و تعفن این عمل زشت و خیانت ملی شان توسط جامعه جهانی زدوده شود. جهانیان نیز آرام نخواهند بود و تا ختم این غایلهی انتخاباتی افغانستان را تنها نخواهند گذاشت. میانجیگری دوستان بینالمللی و توافق روی ایجاد دولت وحدت ملی از شدت عمل رهبران این تیم فروکاسته و زمینه تهذیب و تادیب سیاسی را نیز فراهم میسازد و مردم افغانستان باید خوشبین باشند بر این که دولت وحدت ملی از یک جهت دستان بازیگران سبکانگار و متقلبان روزگار را بسته خواهد کرد و از سویی هم ضامن ثبات و آینده بهتر این کشور خواهد بود.